در وسترن های آمریکایی تعارض و تضاد بین نیروهای خیر و شر به عنوان یک اصل شناخته شده است. البته در بسیاری از فیلم ها ممکن است هویت نیروی شر، پشت ستاره روی قلب یک کلانتر پنهان شده باشد و مقابل او فردی که در جامعه شرور محسوب می شود به عنوان نیروی خیر در فیلم نشان داده شود؛ که از این دست تضادها در تاریخ وسترن زیاد دیده می شود.

در واقع فیلمساز با این کار چهره منافقانه بسیاری از افراد قانون را نشان داده و در عین حال سعی دارد بر اساس نسبیت گرایی اخلاقی، مجریان قانون را به چالش بکشد. به دیگر سخن فیلمساز علت محبوبیت بسیاری از افراد شرور در جامعه آمریکا را شرارت بالاتر مجریان قانون معرفی می کند.

هنری و پسرش وایات در یک مزرعه زندگی می کنند. یکی از روزها اسبی سرگردان به سمت مزرعه آنها می آید که گویا سوار آن زخمی شده است. هنری برای تحقیق می‌رود و مردی به نام "کاری" را می‌بیند که تقریباً مرده است و یک کیف پر از پول به همراه دارد  . او "کاری" را به مزرعه می برد تا جانش را نجات دهد. اندکی بعد، سه قانون شکن در جستجوی کاری و غارت به مزرعه می آیند. هنری کاری را رها نمی‌کند و با سه سوار و گروهشان مبارزه می‌کند.

فیلمساز از همان ابتدا سعی کرده است با ایجاد ابهام در هویت شخصیت ها حس کنجکاوی بیشتری در بیننده ایجاد کند و در واقع بیننده کم کم متوجه می شود که ظاهر اشخاص بازی با هویت اصلی آنها کامل متفاوت است.

 در همان ابتدای فیلم این تصور بوجود می آید که ۳ قانون شکن، مرد قانون هستند ولی بعد از مدتی مشخص می شود که ماجرا دقیقا برعکس است و کاری در واقع کلانتر، و آن ۳ نفر، سارقند.

در این میان رفتارهای خاصی که هنری از خود نشان میدهد این اطمینان را در مخاطب ایجاد می کند که حتما هنری نیز هویتی غیر از کشاورز پیر و ساده و منزوی دارد.

شخصیت هنری جلوه کامل یک قهرمان وسترن است؛ شخصیتی فردگرا، تک رو و با چهارچوب های اخلاقی خاص خود؛ فردی بشدت مستقل و قائم به ذات؛ و از اختلاف سنی او و پسرش می توان فهمید که در سنین بالا ازدواج کرده است؛ و این یعنی او نیز همانند دیگر قهرمانان وسترن سالها بخاطر محدود نشدن و از بین نرفتن آزادی از ازدواج دوری کرده است.

همین نوع شخصیت پردازی هنری کنجکاوی بیننده را برای کشف هویت اصلی او چند برابر می کند. خصوصا اینکه فیلم به گونه ای طراحی شده که کشف هویت هنری با تقابل هنری با افراد شرور فیلم همزمان می شود.

در واقع فیلمساز هارمونی خوبی را بین اشخاص بازی ایجاد کرده است. تضادی بنیادین که همچون آتش زیر خاکستر بوده و تنها نیاز به یک باد مساعد دارد تا شعله ور شده و کل زندگی شخصیتها را به آتش بکشد. و این دقیقا اتفاقی است که "ال" برادر زن هنری قبل از وقوع به سردسته اشرار اخطار می دهد و می گوید: "روحت هم خبر نداره قراره چه طوفانی رو شروع کنی".

نکته مهمی که فیلمساز قصد دارد به بیننده در ضمن قصه فیلم بگوید حقیقت غرب وحشی و به بیان بهتر آمریکا است. هنری تمام تلاش خود را می کند تا گذشته خود را از پسرش پنهان کرده تا او سرنوشتی غیر از سرنوشت هنری داشته باشد. ولی پس اینکه هویت اصلی "کاری" در انتهای فیلم مشخص می شود عملا هنری پی می برد که نمی شود در آمریکا فردی عادی بود و قانون شکنی و حتی شرارت جزوی از زندگی هر آمریکایی است.

تبهکارانی که لباس قانون به تن کرده اند و کلانتری که همچون کاری با تبهکاران هم دست است؛ و این یعنی چاره ای جز کشتن برای زنده ماندن برای یک آمریکایی نمی ماند. همین مساله موجب می شود هنری که در طول فیلم سعی می کند پسرش را حتی از بدست گرفتن اسلحه منع کند در انتها خود به او اسلحه میدهد تا بتواند از جانش دفاع کند.

و همانطور که در ابتدا گفته شد فیلم هنری پیر با نشان دادن چهره منافقانه مردان قانون سعی دارد علت اسطوره شدن و محبوبیت بسیاری از قانون شکنان تاریخ آمریکا را نشان دهد.

پایان/